بببینید، مخالفت با تغییر، منطقی نیست. اما وقتی در عرض کمتر از یکسال کسی تغییرات بنیادین در عقایدش میده، برای من قابلپذیرش نیست که اون فرد دلایل تغییراتش رو در خودش عمیق کرده باشه، و متاسفانه تا جایی که در حافظهمه، همیشه در رفتارهای این افراد بیاعتمادی به خود و رفتارهای متناقض و جوگیرانه دیدهم. پس لااقل توی چنین وضعی، منبر نگیرید و موعظه کنید دیگران رو، یا لااقل مخاطبتون رو در نظر بگیرید و بعد موعظهش کنید و بلافاصله خودتون رو روشنفکر ندونید که دو روز بعد بوی پوسیدهترین افکاری که قدمتشون هزارسالهس، آدم رو اذیت نکنه؛ طوری که حتی خودتون هم از هضم این تناقضهاتون دربمونید.
پ.ن: میدونم که کلی صحبتکردن باعث میشه که برداشتهایی از متن آدم بشه که فاصلهی زیادی از مقصود اصلی من بهعنوان نویسندهی این متن داره. اما بهخاطر مصالح و محافظهکاریهای شخصی، ترجیح میدم بیش از این مسائل رو باز نکنم و فقط غرم رو بزنم و برم.
پ.ن: بله، روی دور غرزدنم و عصبانی از آدمها. امیدوارم زودتر به غار خودم برگردم و شما و خودم رو از غرزدن و غرشنیدن راحت کنم.
درباره این سایت