می‌گفت معلم شده چون لذتش توی برقی بوده که توی چشم دانش‌آموزا موقع فهمیدن چیزی می‌دیده. از اون به بعد سعی کردم اونقدری غرق شم که برق ناخودآگاه بیاد تو چشمام. یه جای دیگه، برق چشمام به دل یه معلم دیگه نشست. و من دارم به ارتباط بین برق چشم و کودکی و خیال‌بافی و دغدغه‌های علمی و از اون ور اقتصادی و هزار تا چیز جو و واجور فکر می‌کنم. باید دوباره زنده بشم.

پ.ن:

دیدار شمس و مولانا

پ.ن:

از لحظات عاشقانه‌ی آنه و دیانا. :))

پ.ن:

این هم چون خیلی احساسات قوی‌ای در من زنده می‌کنه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها